niniloveman

تصمیم

1391/10/13 17:07
نویسنده : mamanobaba
115 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جیگر مامان.قلب

عزیزم میخوام کمی برگردم از عقب تر برات تعریف کنم: 

مامانی وقتی درسش داشت تقریبا تموم میشد و خیالش کمی از بابت درس راحت تر شده بود دیگه با بابایی تصمیم گرفتیم که زندگیمونو قشنگ تر کنیم.میپرسی با کی؟خوب معلومه با شما عزیزم

اخه بابایی خیلی نینی دوست داره ولی من میگفتم باید درسم تموم بشه.چون میخواستم به نینی جونم خوب رسیدگی کنم.

خلاصه از اردیبهشت 91 مامانی رفتم دکتر که خودمو چکاپ کنم که مطمئن بشم سالمم و به امید خدا بتونم یه نینی سالم دنیا بیارم.

از خرداد ماه دکتر به من و بابایی دیگه اجازه داد.

من فکر میکردم خیال باطلکه حالا که من  وبابایی سالم هستیم شما جیگر طلای مامان و بابا همون ماه اول زودی میای تو دلم.ولی غافل از این که نخیرررررررررررررر این جوریها هم نیست.نمیدونستم این قدر ناز داری قربونت برم.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به niniloveman می باشد